خانه
تماس
دکلمه
شعر
روز نوشت

 

 

6 Mars 2005
شعر ونثرهای بریده بریده

درباره شعر و اینکه اصولاً شعر چیست بسیار گفته اند و نوشته اند. من اما بر این باورم که شعر نوشته ایست آهنگین آغشته به احساس. هر نوشته ای این دوخصوصیت را داشته باشد از نظر من شعر محسوب میشود. آهنگین بودن شعر الزاماً به معنی داشتن قافیه نیست چرا که اشعار نو نیمایی و حتا سپید شاملویی در عین بی قافیه بودن دارای وزن و آهنگ است. به عبارت دیگر شعر آنست که به دل بنشیند و به گوش خوش بیاید

دو سال قبل از اینکه شاعر توانا و محبوب، فریدون مشیری زندگی را بدرود گوید و این زندگی را با تمام رنج ها و شادی هایش برای دیگران بگذارد، برای سخنرانی و خواندن شعرهایش به شهر ما آمد و من سعادت این را داشتم که میزبان این عزیز و بابک، پسر او باشم. آن دو شبی که این دو در منزل ما بودند برایم بسیار خاطره انگیز است. فریدون مشیری مانند شعرهایش دوست داشتنی بود. بی تکلف ، افتاده و سرزنده. شب اول قبل از اینکه برنامه را آغاز کند من شعری از او دکلمه کردم که با استقبال او روبرو شد. از آن دکلمه بسیار لذت برد و مرا مورد مرحمت قرار داد و از دکلمه ام تعریف کرد و من از اینکه این مسئله مورد توجه او قرار گرفته بود بسیار خرسند شده بودم چون همیشه دلم می خواست که این شعر را در جمعی آن طور که می خواهم دکلمه کنم وچه خوش سعادتی که همان یک بار هم او خود حضور داشت


دلم می خواست دنیا رنگ دیگر بود
خدا با بنده هایش مهربان تر بود
...

شعرهای مشیری همانند خود او بی تکلف بودند و او شهرت و محبوبیت خود را مدیون این بی تکلف شعر سرودن می باشد. اغلب اشعار او در عین پیچیدگی و ظرافت حتا برای آنان که از سواد بالایی برخوردار نیستند قابل فهم است. شعرهای او بر خلاف اغلب شعرهای امروزی که بیشتر به معما شبیه است تا شعر، روان ، قابل لمس و درک بودند. اغلب اشعار امروزی را باید ساعت ها بنشینی و بیاندیشی که شاعر آن چه می خواسته بگوید اما او این هنر را داشت که طوری بنویسد که قابل فهم باشد. او شاعر موفقی بود چرا که می توانست با خواننده خود رابطه برقرار کند و این از مهم ترین خصوصیات شاعر خوب است

شب دوم بعد از اینکه چند تا از شعرهایم را دید و نقاط ضعف و قوت آن ها را متذکر شد، به گفتگو در مورد شعر و شاعرهای امروزی پرداخت. او می گفت که شاملو با این وجود که از شاعران طراز اول و به نام ایران است و شعرهایش بسیار گیرا و عمیق می باشند اما متاسفانه در بین شاعران جوان بد آموزی دارد

علت این بدآموزی البته نه به شاملو و شعرهایش بلکه به عدم شناخت عمیق شاعران جوان وتازه کار از اشعار و سبک شعر او برمی گردد. در واقع جوانانی که از احساسات لبریزند و همچننین علاقه ای هم به شعر دارند، بدون داشتن اطلاع کافی از اصلوب شعر شاملو، به تقلید از او چیزهایی می نویسند که نمی شود اسم آنها را شعر گذاشت. درواقع می پندارند که هر نثری را که به صورت بریده بریده بنویسند، شعر است. متاسفانه این امر تا آن جا پیش رفته که امروزه شعر ، نثر بریده بریده تعریف شده و اغلب در نشریه های ادبی بیشتر اینگونه اشعار را می بینیم و کمتر شعری را می بینیم که بتوان آن را شعر نامید. اینگونه نوشته ها نه بر دل می نشینند نه بر گوش خوش می آیند

گذشته از بریده بریده نوشتن نثرها وگذاشتن نام شعر بر آنها، که اغلب به مقاله یا نامه بیشتر شبیه است تا شعر، می توان به غامض و معما گونه بودن اینگونه "اشعار" اشاره کرد که گاه تا حد هذیان گویی پیش می رود

استبدادی که در طول قرن ها بر ایران حاکم بوده باعث شده که نویسندگان و خصوصاً شاعران مطالب خود را در لفاله ارائه کنند تا زبان سرخشان، سر سبزشان بر باد ندهد. این در لفاله سخن گفتن که به ایجاز، ایهام، استعاره و تکنیک هایی این چنینی منجر شده است البته نه تنها به زیبایی این آثار کمک می کند بلکه جان مطلب را به سان دُری که در اعماق دریاست تبدیل می کند که خواننده برای دریافت آن باید ابزاری را در دست داشته باشد. شاعران جوان اما به اشتباه وزین و عمیق بودن شعر را با غامض و پر تکلف بودن شعر یکی می انگارند و سعی می کنند که اشعاری سخت فهم بسرایند تا اشعارشان در زمره اشعار سنگین قرار گیرد

متاسفانه امروزه حتا آنانی که نامی در بین شاعران دارند ، به این دو معظل مبتلا هستند و اشعاری می سرایند که بیشتر به نثرهای معما گونه می مانند تا شعر