خانه
تماس
دکلمه
شعر
روز نوشت

 

 

10 Juni 2005
خانم عبادي! به کجا چنين شتابان

روزی که خانم شیرین عبادی قرار بود که پس از دریافت جایزه نوبل سخنرانی فرمایند تمام کاروزندگی را تعطیل کردم تا سخنرانی ایشان را که مستقیم ازتلویزیون پخش میشد راببینم. آخر کم نبود، یک ایرانی آن هم برای اولین بار این جایزه را نصیب خود کرده بود. یادم می آید روزی که خبررا شنیدم اولین کاری که کردم با دوست عزیزم ابراهیم نبوی تماس گرفتم و این پیروزی را( که من آن را متعلق به تمام مبارزان راه آزادی میدانستم) به او تبریک گفتم. آن روز احساس افتخار می کردم اما شادی من بیشتر به خاطر موقعیتی بود که نصیب یک ایرانی شده بود تا صدای آزادی خواهان ایرانی را به گوش تمامی جهانیان برساند.هرکلمه آن سخنرانی می توانست مانند آن پیراهن خونینی باشد که باطبی بر سر دست گرفت اما این بار در جلوی دوربینی که میلیون ها نفر بیننده آن بودند. وه که چه موقعیت گرانبهایی نصیب ایرانیان شده بود. حال کسی می توانست صدای گنجی ها و زرافشان ها و محمدی ها را از آن سوی زندان به گوش دنیا برساند

بی تابانه پای سخنرانی نشستم ، سراپا شوق. اما افسوس که آنگونه که می پنداشتم نشد. هر چه ازسخنرانی بیشتر می گذشت بیشتر مایوس می شدم. آن لبخند که بر روی لبانم بود کم کم خشکید. در کمال ناباوری هیچ حرفی ازایران نشد. به جای گفتن از اوین از " گوانتانامو" انتقاد شد و به جای انتقاد از رژیم ایران از اسراییل انتقاد شد. ناخودآگاه به یاد شعار " فلسطین را رها کن،فکری به حال ما کن" افتادم. انسان با شنیدن سخنرانی تصور می کرد که همه چیز در کشور ما ایران بر وفق مراد است و حال بر روشنفکران و آزادی خواهان ایران است که از حقوق ملت های دیگر دفاع کنند

سخنرانی که به پایان رسید من مات و مبهوت بر جای مانده بودم. آن فرصت تاریخی از دست رفته بود. مایوس شده بودم اما سعی میکردم خشمگین نباشم. سعی می کردم برای خود دلیل و برهان بیاورم که من که از مسایل پشت پرده با خبر نیستم شاید مثلا خانواده ایشان تهدید شده باشند و یا ... . اما باز خود درمقام پاسخ گویی بر می آمدم که خب اگر چنین است وچنان است ایشلن از سخنرانی اجتناب می کردند نه اینکه بیاید و به نوعی حرف هایی را که هر هفته در نماز جمعه می شنویم بازگو کند. با تمام این تفاصیل باز سعی کردم که زود قضاوت نکنم و قضاوت نهایی خود را به بعد موکول کنم

نکته دیگری که در آن سخنرانی نظر من و بسیاری از بینندگان را جلب کرد تاکید بیش از حد ایشان بر مسلمان بودن خود بود. در حالی که هیچ یک از برندگان تا به حال بر مسیحی یا یهودی بودن خود تاکیدی نداشتند، شنیده شدن عبارت " من به عنوان یک زن مسلمان" آن هم بارها و بارها در جملات خانم عبادی خیلی خود نمایی میکرد. این مساله تا بدان جا پیش رفت که ایشان در مصاحبه های بعدی، در پاسخ های خود به سئوالات خبرنگاران، گاه و بی گاه که اغلب بی مورد هم به نظر میرسید، با عبارت " من به عنوان یک زن مسلمان" شروع می کردند. تاکید ایشان بر این قضیه آنچنان شور شده بود که من تصور می کردم که اگر از ایشان سئوال می شد که مثلا چه میواه ای را دوست میدارید احتمال داشت ایشان بگوید: "" به عنوان یک زن مسلمان ، سیب"

از آن پس خانم عبادی به یک مبلغ مذهبی بیشتر شباهت پیداکرده بود تا یک فعال و مدافع حقوق بشر. خانم شیرین عبادی بعد از آن سخنرانی ها ومصاحبه ها، سخنرانی های بسیاردیگری کرده اند اما به ندرت در مقام یک فعال حقوق بشر
و اکثرا در مقام "یک زن مسلمان" . اکثر این سخنرانی ها در دفاع ازاین نظریه بوده که این کارهایی که در پنجاه و یک کشور اسلامی و به عبارتی در تمام کشورهای اسلامی انجام می شود با اسلام راستین منافات دارد. در زمینه مسائل سیاسی نیز هرچنداغلب سخنان ایشان سیاسی است اما هر جا پرسشی در مورد محافظه کاران ایران می شود ایشان یا از پاسخ دادن طفره می رود یا می گوید با سیاست کاری ندارد

و اما چیزی که مرا بر آن داشت تااین چند سطر را بنویسم اظهارات اخیر خانم عبادی در مورد حقوق بشر در ایران بود. خانم عبادی اخیرا سخنانی فرموده اند که هیچ عقل سلیمی آن را نمی پذیرد. ایشان اخیرا فرموده اند که وضعيت حقوق بشر در ايران در مقايسه با 25 سال قبل و پس از سقوط رژيم شاه پيشرفت خوبي داشته است. هنگامی که برای اولین باراین خبر را در گویا خواندم از تعجب دهانم باز ماند. آیا درست خوانده ام؟ آیا واقعا این سخنان از کسیست که جایزه نوبل را برده است؟ آن هم به فاصله کمتر از چند روز که گروه ناظران حقوق بشر، از گروه های بين المللی مدافع حقوق بشر، در گزارشی به شدت از نقض حقوق بشر در جمهوری اسلامی انتقاد کرده و گفته است اخيرا اين شرايط بدتر شده است؟ جالب اینجاست که مدير اطلاعات بين الملل سازمان ديده بان حقوق بشر در بروکسل پس از ديدار اخیرخود با نماينده اتحاديه اروپا گفت در زمينه بهبود وضع حقوق بشر در ايران نااميد و دلسرد شده ايم چرا که نه تنها پيشرفتي حاصل نشده بلکه اوضاع در اين زمينه وخيم تر هم شده است

شنیدن چنین جملاتی آنهم از کسی که جایزه نوبل گرفته است واقعا دل انسان را به درد می آورد. انسان احتیاج نیست که به این گزارش و آن گزارش رجوع کند بلکه کافیست که از همین مردم کوچه و بازار سئوال کند تا بگویند که وضعیت حقوق بشر در ایران چه گونه شده است. اما مساله اینجاست که خانم شیرین عبادی که از هر کس دیگری بهتر می داند که ایران در زمینه حقوق بشر چه جایگاهی دارد چرا این حرف را زده است. در مملکتی که کارش به جایی رسیده که دختران و پسرانشان را به کشورهای عربی می فروشدند تا عرب های پول دار از آنها به عنوان برده های جنسی منتفع شوند و هر بلایی که دلشان خواست سرشان درآورند، در مملکتی که در ملا عام اعدام می کنند و دست قطع می کنند، در دیاری که انسان حتی درچهار دیواری خانه خود آزاد نیست که آنچنان که خود می خواهد زندگی کند و بالا تر از همه انسان آزاد نیست که آنگونه که می خواهد بیاندیشد، حقوق بشر پیشرفت خوبی داشته . آیا این است آن پیشرفت هایی که نصیب ما شده است؟ اگر اینچنین است پس باید به ایشان گفت که با توجه به نشانه هایی که از مملکت به چشم می خورد، انشا الله از این به بعد باید روز به روز منتظر پیشرفت های بیشتری در زمینه حقوق بشر باشیم. به یاری خداوند اگر همانگونه که خانم عبادی فرموده اند به پیشرفتمان ادامه دهیم دیگر در مملکتمان مشکلی در زمینه حقوق بشر نخواهیم داشت

در سخنرانی نوبل ایشان آهی کشیدم از آن فرصت تاریخی که بیهوده هدر رفت اما طبق عادت همیشگی ام زود قضاوت نکردم. اما گفته اخیر ایشان آنهم به فاصله کمی از انتشار گزارش سازمان ديده بان حقوق بشر که درآن تصويري هولناک از نقض ابتدائي ترين حقوق انساني و سرکوب بي رحمانه مخالفان توسط رزيم جمهوري اسلامي ارائه شده است ، مرا بر آن میدارد که قضاوت نهایی خود را درباره ایشان بکنم